امروز صبح برای پیدا کردن کار به اداره کار (کاریابی) شهر کرج رفتم. همچین بگی نگی شلوغ بود. هرکسی رو که میدیدی یه پرونده دستش بود و از این اطاق به اون اطاق میرفت. اکثراً کارگر بودن و پیگیر کارشون بودن و دنبال بیمه بیکاری. این کارگران یا اخراجی هستند یا قراردادشون با شرکت مربوطه به پایان رسیده و برای سابقه بیمه و بیمه بیکاری به این مراکز مراجعه میکنند. ولی دریغ از رسیدگی مامورین و مسئولین به کارشون.
من با یک نفرشون یه صحبت کوتاهی داشتم
گ: سلام .
کریم: سلام
گ: خوب هستید؟
ک: بد نیستیم.
گ : ببخشید یه سئوال داشتم میتونم ازتون بپرسم؟
ک: خواهش می کنم بفرمایید.
شما برای پیدا کردن کار به اینجا آمدید؟
ک: نه جانم برای بیمه بیکاری به اینجا اومدم و ثبت سابقه بیمه خودم، ولی می بینید که چه وضعیتیه، اصلاَ رسیدگی نمیکنند. پریروز اومده بودم به یارو مسئول اطاق بیمه بیکاری پروندم رو نشون دادم. برگشته میگه کامل نیست امضا کم داره، رفتم شرکت پرونده رو به یکی از رئیس روئسا نشون دادم همراه با نامه ای که خودشون بهم داده بودن. برگشته به من میگه کی این نامه و پرونده رو به شما داده، شما اینارو از کجا آوردید؟ منم گفتم خودتون امضا و مهر زدید و به همراه مهر و امضاء دبیر خانه به من دادید. منم بردم اداره کار که گفتن کامل نیست برو کاملش کن بیا. الانم اینجا پرونده و نامه رو دادم و از صبح تا الان که ساعت 11:30 دقیقه هست اینجا وایسادم تا ببینیم اینا از قیافه مون خوششون میاد تا کار مارو راه بندازن یا نه بریم فردا بیایم. خلاصه تو این دو سه روزه اینقدر مارو دووندن وچوب لاچرخ ما گذاشتند که نگو، البته این کار همیشگی شونه که کارگرها رو اذیت کنند و بزنند تو سرشون . تو ایران کارگر جماعت صاحاب نداره که. نمیذارن جیک بزنیم، همین الان من 4 ماه هست حقوق نگرفتم، به کی بگم، کجا برم؟ حرف بزنیم خفمون می کنند. البته یه چیز این وسط هست که می تونه به ما کارگران قدرت بده اونم اتحاد کارگراست و حمایتشون از همدیگر. و اینکه اگه بتونیم تشکلی داشته باشیم که حرفمونو بزنیم خیلی عالی میشه.
گ: ازاینکه به سئوالم جواب دادید متشکرم .
ک: خواهش میکنم. کاری با من نداری من برم ببینم پروندم وضعییتش چی شد؟
گ: قربانت، به سلامت، پیروز باشی.
بعد گپی که با یه کارگر داشتم رفتم سراغ کار خودم رفتم ولی به ناکجاآباد رسیدم. اون مرکز اداره کار دولتی دیگه کسی رو برای کار پذیرش نمیکنه و این کار رو سپردن به بخشهای خصوصی و پولکی. به یکی دو مرکز رفتم اونا 1000 تومان دریافت می کنند و به اضافه مدارک و گواهینامه مهارت و تخصص و...، حتی بعضی هاشون به من و دو سه نفر دیگه میگفتند حالا شما پولتون رو بدهید و بعدا برید مدارک بیارید! هممون خشکمون زده بود و بهت زده بودیم! من تو دلم میگفتم بابا عجب دزد بازاریه ها و همدیگر رو نگاه میکردیم. واقعا لحظه دیدنی بود! پا شدیم به اتفاق دو سه تا بیکار دیگه عین خودمون اومدیم بیرون و هر چی فحش و دری بری بود به اون عوضیها و احمقها و دزدهایی که دستشون تو جیب طبقه کارگره دادیم و گفتیم مرگ بر جمهوری اسلامی و بعد از اون از هم دیگه بای کردیم و دور شدیم.
اینم از قصه کاریابی رفتن و به دنبال کار گشتن انسانهایی که در ازای فروش نیروی کارشون میخوان یه لقمه نون بخورن که سرمایه داری اون رو هم ازشون میگیره.
مرگ بر جمهوری آدمکشان اسلامی
زنده باد سوسیالیسم
7/2/87